و از نشانههای اینکه مردی 40 سالگی را رد کرده، این است که «سررسید»های زیاد داشته باشد.
بر مردی که 40 سالگی را ردکرده، فرض است که از نیمه بهمن یا اوایل اسفند، مراسم سنواتی جمع کردن سررسید و تقویم شرکتهای مختلف را آغاز کند و هرسال تلاش کند نامهای تازهتری به گنجینهاش اضافه کند. شرکتهایی که نامشان حس مردانه قوی تری دارد در اولویت اند:« سیمان آبیک، ایران ترانسفو، سنگ سهند، جرثقیل الوند...»، سررسیدهایی که قبل از شماره تلفن های ضروی و کد کشورهای مختلف،صفحه ای با ستونهای بدهکار، بستانکار، مانده و شرح دارند، غنیمت مهمتری محسوب میشوند و البته، ستون عریضی برای ملاحظات هم همیشه لازم است.
مهم نیست که مرد، راننده تاکسی است یا متصدی آسانسور، هر مردی باید دقت کند که تقویمیکه به دست میآورد، صفحه جلسات داشته باشد: شرح جلسه، افراد حاضر و نتایج .همه این جزئیات در این مراسم سنواتی مهم هستند.
میتوان در یکی از صفحات این سررسیدها نوشت: -20 هزار تومان دستی به باجناق-،.میتوان همین را هم ننوشت و تا آخر سال آن را همین طور سفید نگه داشت. مهم این است که یکی از این تقویم ها را باید گذاشت بالای داشبورد ماشین و گاهی اسکناسها را از لای آن درآورد. مهم این است که وقتی میروی قسط وام مسکن را بدهی، «سررسید»ات را بگذاری روی پیشخوان بلند بانک و بعد سئوالت را بپرسی. مهم است.
سلام
پاسخحذفزیادی جالب بود!!!!
پدر من هم سررسید زیاد دارن و هرسال هم چندتا چندتا بهشون میرسه! البته صفحاتش هیچوقت سفید نمیمونه؛ تازه ممکنه کم هم بیاد!!
هیچ وقت از یک سر رسید هم استفاده نکرده ام . حتی معدود روز هایی است که به بدانم چندم است!
پاسخحذفشاید هنوز مرد نشده ام!!...
و از نشانه هاي اينكه مردي به مرز 50 سالگي رسيده، اين است كه يك روز كه بيكار توي اتاق پرسه مي زند همه ي سررسيد هايي را كه طي اين سال ها جمع كرده يكجا دور و برش ولو كند و تك تك صفحات خالي و نيمه خالي اش را ورق بزند و يك وقت هايي بخندد و يك وقت هايي آه بكشد و بعد همه شان را يكجا بياورد توي اتاق دخترش و بگذاردشان گوشه ي اتاق و بگويد:"بابا جان اينا همه رو چكنويس كن"!
پاسخحذفبا یادکردی از لوک خوش شانس به روزم
پاسخحذفخوشحالم که این وبلاگو پیدا کردم ...
پاسخحذفیه جای جدید که با لذت بازش کنم و با لذت بخونمش ... و بفهممش !