۱۳۸۹/۲/۱

نسخه زرد

فکر کنم بهار که می‌شود،بعضی زنها و دخترها بهتر است سعی کنند رمان عاشقانه زرد بنویسند.از این رمانها که تویش یک مرد همه چی تمام هست که چشمهایش خیلی جذاب است و خیلی خوب حرف می زند و خیلی هم همیشه عاشق است. چون آدم بهارها همین جور که توی خیابان راه می رود می بیند که حس رمانتیکی که توی چشمها و صورتشان برق می زند از سر هر مردی زیاد است. آدم می فهمد که این هجوم احساس را خرج هر مردی،تو بگو بهترینشان،بکنند، بعدش پشیمان می شوند.
این جوری هم ادبیات کم کم غنی می شود هم تابستان با یک عالم موجود سرخورده طرف نیستیم که معتقدند مردها این جورند و آن جور..

۵ نظر:

  1. سلام
    از آن نوشته ها بود که درکش برای امثال ما کمی مشکل است...!

    پاسخحذف
  2. سلاممیم جان و بقیه دوستان
    دلم برای نظراتتان تنگ شده بود.
    ببخشید اگر درکش مشکل بود. شاید تصور اشتباه من بوده

    پاسخحذف
  3. گرچه فقط يك كمي(!) دير شده ولي اگر اين جماعت نسواني كه گفتيد يك خورده بجنبند با اين پيشنهاد مي شود آمار كتاب هاي چاپ اول در نمايشگاه كتاب امسال را يك تكان اساسي داد!

    پاسخحذف
  4. وای چه طولانی بود نبودنتان
    حیف که اینجا شکلک دلتنگی و جای خیلی خالی و ... ندارد.

    من برخلاف میم خیلی درک کردم و لذت بردم از نسخه ای که پیچیدید. فقط فکر کنم این برای خانم هایی که مثل من دچار سرمستی و عاشق پیشگی بهاری نمی شوند ، مناسب نباشد.
    عشق به روزهای بلند و میوه های تابستان، جای خالی موجودی برای خرج کردن حس های رمانتیک موج زننده در تمام سلول هایم را پر می کند. من موجود همیشه سرخورده ی پاییزم.

    پاسخحذف
  5. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف