۱۳۸۹/۵/۲۰

کلمه خوران

هیچ‌وقت باور‌نکردم که خدا آدمها را به نخوردن و ننوشیدن مهمان کرده‌باشد؛ به عدم یک لذت. مطمئن بودم قرار بوده دراین مهمانی چیزهای دیگری خورده و نوشیده شود بعد یک چیزهایی اشتباه شده و این پوسته مانده.چندسال است که برای خودم جواب پیدا‌کرده‌ام: این مهمانی کلمه، قرار بوده باشد. بنا بوده آدمها جای آن همیشگی‌هایشان که دیگر زیادی تکراری شده‌اند کلمه بخورند و بنوشند ولی به مرور زمان، آدمها کلمه خوری یادشان رفته و مزه متن نمی‌دانسته‌اند یعنی چه و این شده که این عدم به‌جا مانده. این را به شکل نمادین و این حرفها نمی‌گویم فکر می‌کنم عینی بوده ماجرا. قرار بوده سیر کند آدمها را. یعنی واقعا باید می‌گفتند که این را نخور و آن را بخور ولی یکی‌اش را جدی گفته‌اند و یکی‌اش را فکر ‌کرده‌اند تزئینی است.
من مادر دیوانه‌ای هم هستم که گاهی یکهویی بی‌هوا این فکرهایم را به بچه‌هایم هم می‌گویم. پارسال به دخترم که روزه بود گفتم برو قرآن بخون گرسنه ات نشه. عجیب بود که هیچی نگفت. حتی انگار فهمید. بعد از خودم خجالت کشیدم چون دیگر بلد نیستم سیر شوم .

۱۱ نظر:

  1. سحری داشتم دعای امام سجاد رو می خوندم ،رسیدم به این که در توصیف ماه رمضان گفته بودند:
    "پس به سبب حرمت‌هاي فراوان و فضيلت‌هاي نمايان كه براي اين ماه مقرّر داشت، برتري آن را بر ديگر ماه‌ها عيان فرمود. براي بزرگداشت آن، چيزهايي را كه در ماه‌هاي ديگر حلال كرده بود، در اين ماه حرام گردانيد، "
    بعد گفتم انگار اصل این نخوردن و نیاشامیدن برا بزرگ داشت یه چیز دیگه ایه انگار،به احترام چیز دیگه ای که شما به ش گفتید "کلمات"...

    پاسخحذف
  2. ناشناس محترم
    ببخشید که نظرتان را تایید نکردم. دلم خواست شخصی بماند

    پاسخحذف
  3. سلام
    خوشحالم که دارم دوباره اینجا کامنت میگذارم!
    یادم هست که جایی، شاید در وبلاگ قبلیتان، متنی از شما خوانده بودم که تقریبا همین مضمون را داشت...
    راست میگویید!

    پاسخحذف
  4. جعفر شیرعلی نیا۲۳ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۰:۵۷

    برگرفته از کتاب رشد استاد علی‌صفایی
    «هيچ چيز بى‏حاصل‏تر، از اين مطالعات دستورى و كتاب خواندن‏هاى پيشنهادى نيست، كه پيش از طرح سئوال و جوشش پرسش‏ها، گريبان‏گير تازه راه افتاده‏ها و نو مسلمان‏هاى شعار زده مى‏شود. ما پيش از آنكه تشنه شده باشيم، نوشيده‏ايم و پيش از آنكه به اشتها آمده باشيم و با سؤال‏ها گلاويز شده باشيم، خود را تلنبار كرده‏ايم و پيش از آنكه به معناها دست يافته باشيم، به كلمه‏ها رسيده‏ايم و اين است كه باد كرده‏ايم و با آنكه زياد داريم، مريض و بى‏رمق هستيم و به امتلاء ذهنى و پرخورى فكرى دچار شده‏ايم. دواى اينها، همان طرح سئوال‏هاى بنيادى است كه بتواند به تفكرات‏ آنها سازمان بدهد، تا بتوانند با تفكرات سازمان گرفته، به مطالعات خويش سر و سامانى بدهند و آن را هضم كنند و شيره‏كشى نمايند.»
    « ما، در قرآن به كلمه‏هايى برخورد مى‏كنيم. اين كلمه‏ها در زبان ما، در گفت‏وگوهاى روزمره‏ى ما هم جريان دارند و در نتيجه بحران شروع مى‏شود و گره‏هاى كور، سبز مى‏شوند، چون ما به برداشت‏هايى دست مى‏زنيم كه از عادت‏هاى ما مايه مى‏گيرند .ما به هر كس كه ساده و جانماز آبكش بود، مؤمن مى‏گفتيم و به هر كس كه از ما كنار مى‏كشيد و لب به جام ما نمى‏زد، متقى مى‏گفتيم و هر كس كه دست و دل باز مى‏شد، محسن مى‏گفتيم و هر كس كه رام مى‏گرديد، صابر مى‏گفتيم و هر كس كه دهانش همراه تسبيحش باز و بسته مى‏شد، ذاكر و شاكر مى‏گفتيم. ما به اينگونه با مؤمن و متقى و محسن و صابر و شاكر و ذاكر و ... عادت كرده بوديم و اكنون كه با قرآن و آن كلمه‏هاى دقيق و تيپ‏هاى مشخص برخورد مى‏كنيم، باز همان‏ها را مطرح مى‏كنيم و همان‏ها را مى‏فهميم و يا بهتر بگويم نفهميده با آنها بازى مى‏كنيم و بر آنها ستم مى‏نماييم. اين ستم از آنجا شروع مى‏شود كه ما بدون رسيدن به معنى و مقصود، به كلمه‏ها و لفظها رسيده‏ايم و با الفاظ خالى انس‏ گرفته‏ايم و آنها را در برخوردها به رخ يكديگر كشيده‏ايم. اگر ما با حركت فكرى همراه مى‏شديم و در خود مى‏جوشيديم و مطلب‏ها و مفهوم‏ها را درك مى‏كرديم و آنگاه در به در، به دنبال كلمه‏ها مى‏گشتيم، در آن لحظه كه به يك كلمه مى‏رسيديم، از آن بهره مى‏گرفتيم و همچون تشنه‏هاى به آب رسيده، كلمه‏ها را قطره قطره مى‏چشيديم و جذب مى‏كرديم....»

    پاسخحذف
  5. من احساس کردم یه جای این تاریخ اشتباهی رخ داده.شاید قرار بوده که چیز های خاصی خورده نشه و یا چیز های خاصی خرده بشه.از بچگی به این مسئله فکر می کردم که چرا گرسنگی؟ مگر راه دیگه ای برای رسیدن به خدا وجود ندارد که این همه توش عذاب نباشه؟ یا مگه فقط با گرسنگی است که می شه به یاد یتیمان بود؟بعد با خودم هی می گفتم آخه مگه با شکم گرسنه هم میشه فکر کرد؟ خب وقتی گرسنه ای که همش به معدت فکر می کنی نه هیچ چیز دیگه...

    پاسخحذف
  6. شما چه قدر خوب می نویسید و چه قدر با روح. اتفاقی اومدم اینجا و الان نگرانم که یادم بره بعدا بیام و سر بزنم. به نظر شما چه کار کنم؟
    khorasani.gh@gmail.com

    پاسخحذف
  7. چرا من هیچ وقت اینجوری فکر نمی کرده م؟
    گرسنگی سخته کاش اونجوی سیر می شدیم..میشه...نمیدونم...
    سخته..

    پاسخحذف
  8. استدلالی در نهج البلاغه راجع به گرسنگی پیامبر -به خاطر اکرام او توسط خدایی که کریم است!- خواندم
    خیلی برایم جالب بود که اکرام خدا و میهمانی او به صرف گرسنگی است!
    نشان می دهد که اگر چیزی بهتر از گرسنگی بود خدا در این سفره می گذاشت.
    کیه که بفهمه؟!

    پاسخحذف
  9. به بهانه خداحافظی:
    ماه رمضان تابستانی هم برای خودش مُحرمی بود!

    پاسخحذف