۱۳۸۸/۴/۲۷

الهی نامه پشت میزی

خدایا تو را به خاطر همه کوچه باغهای دور که قرار است  روزی  تا ته شان بروم، شکر!
خدایا تو را به خاطر مترسک هایی که منتظرند بروم سرود خوانان کلاه های حصیری شان را بردارم بگذارم  سرم و بخندم، شکر!
 خدایا تو را به خاطر پیچ های رودخانه، که وسوسه هایشان را جمع کرده اند تا روزی  مرا وادارند از سنگهای خیس شان بپرم ، شکر!
خدایا تو را به خاطر همه قایق های رقصان بسته با طناب به ساحل های دور که منتظر پارو زدن من اند ، شکر!
بگو بمانند، بگذار باشند. بگو بملنند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر