۱۳۸۸/۷/۲۷

شب نامادری

پیشرفت های علمی نتوانسته برای زنهایی که سندرم سیندرلا دارند، کاری بکند.
سندرم سیندرلا، بیماری ساده و خاموشی است. زنهای مبتلا به این بیماری، باید تا شب می شود، با یا بدون لنگه کفش بلوری، خودشان را برسانند خانه. بیرون ماندن در تاریکی آنها را مضطرب می کند. برای بیماران سندرم سیندرلا،اثر افسون نور که از بین می رود، ناگهان همه مسافرکش ها، دختر دزد می شوند، رهگذرها، کیف قاپ و مسافرهای مترو، مسموم کننده های سیار.
شاید ریشه این بیماری به جمله تکراری مادرهای قدیم بر می گردد: « دختر، شب باید خانه باشد» ولی هرچه هست این بیماری در نسلهای جدید به ندرت و انگشت شمار مشاهده می شود. زنهای مبتلا به این سندرم، باورشان نمی شود که حالا هر دختری شبها هرجایی می رود و هیچ کس هم «هرجایی» حساب نمی شود. بیشترین مشکل زنان مبتلا به این بیماری، تفاوت کالسکه های جادویی قدیم با تاکسی هایی است که ساعتها در ترافیک می مانند. حالا از هر کاخ شاهی، تا خانه سیندرلاها، ساعتها راه است و نامادری شب*، در تمام این مدت از پشت پنجره تاکسی، خشمگین و ناراضی، به این زنان خیره می ماند.

*شب مادر، اسم یکی از کتابهای کورت ونه گات است.

۵ نظر:

  1. چقدر این جمله آخر تصویری است! چقدر دوستش دارم!
    البته کلا میدانی که منم هم به این سندرم مبتلا هستم!

    پاسخحذف
  2. سلام. خوندن این جا همیشه خوبه. دستتون درد نکنه

    پاسخحذف
  3. آخه خانه از پایبست ویران است!سیندرلایی در کار نیست دیگر!ما نسل های جدید را باید برایمان یک کارتون ها و شخصیت های دیگری بسازند...

    پاسخحذف
  4. البته شما مثل اینکه چن وقته کم صفحه حوادث می خونید ها: چرا برعکسش رو نگاه نمی کنید؟
    از 12 که میگذره همه دختر ها به طور بالقوه برای مسافرکش ها و رهگذرها تبدیل به سیندرلا میشن!

    پاسخحذف
  5. ببخشید که من جواب نظرات را نمی دهم.خیلی ها در وبلاگهایشان این کار را می کنند. هم کمی کمبود وقت دارم هم واقعا نمی دانم چی باید بنویسم. حمل بر غرور و این چیزها نکنید.مثلا الآن خیلی خوشحال شدم فهمیدم میم نون این جا را می خواند یا آن آقای علی که نظراتش همیشه خوشحالم می کند ولی خوب چی بنویسم که مصنوعی به نظر نیاید. طهرونی که لطف دارد و مینا که واقعا برایم مهم است که وقت می گذارد و کامنت می دهد.خیلی از اینکه می خوانید قند توی دلم آب می شود. راست راستش می شود این!

    پاسخحذف