سرعت و بهره وری کارگرانی که در قسمت های قبل از من در این کارخانه کار می کنند به حد سرسامآوری زیاد شده طوری که گاهی فکر می کنم سرعت این فیلم را کسی اشتباها گذاشته روی دور تند و یادش رفته دگمه پخش معمولی را بزند. صبح ها که از خواب بیدار میشوم و سینک ظرفشوئی و سبد رختها را میبینم، نمی فهمم چرا کسی نمیآید مرا به عنوان سرمایهداری که به طرز بی رویه ای دچار افزایش سرمایه شده دستگیر کند. نکته عجیب تر اینکه : الهی قربون همه شون برم.
بگذار لباسهایشان را لک و کثیف و خاکی کنند و خوش باشند. بگذار توی این ظرف ها غذا بخورند و قد بکشند و بزرگ بشوند. چرا منتظر بقیهاش هستید؟ نکته عجییب همین بود دیگه.
راستش اولش تعجب کردم از مطلبتون، اما به آخراش که رسیدم و نکته عجیبش رو که خوندم، یه نفس راحت کشیدم! یعنی مطمئن بودم حتما یک جایی در این متن، باید اشاره ای به این نکته! کرده باشید!
پاسخ دادنحذف--------
جسارتاً میخواستم به یه مسئله ای که گاهی توی مطالبتون به چشم میاد اشاره کنم:
گاهی تغییر سبک ناگهانی از نوشتاری به گفتاری، خیلی توی ذوق میزنه
یعنی شما اصولا کلمات شکسته به کار نمیبرید، حتی در ساده ترین متنها؛ اما گاهی که این کار رو میکنید زیادی تابلو میشود
البته شرمنده، قصد جسارت نداشتم و همیشه از خوانندگان همه مطالبتان در همه جا و ... بوده ام! :)
اخی، چه خوشبختی زیرپوستی نازی.همیشه شادوسالم باشید.
پاسخ دادنحذف:))
پاسخ دادنحذف:*
این ایهام عنوان خیلی خوبه :)
چه حس نزدیکی!
پاسخ دادنحذفچند روزی است به این فکر کرده ام . حس مادرانه هم نوعی عشق است...
پاسخ دادنحذفشهر نشين جانم ،خيلي خوب بود. جدي خيلي خوب بود. اصل بود. بي ادا،بي تصنع . لذت بردم.
پاسخ دادنحذفاجرکم عندا.. :)
پاسخ دادنحذف