۱۳۸۸/۱۲/۲۲

فصل میله نیست

بهار که می‌شود آدم دلش می‌خواهد فقط قاتل‌ها توی زندان باشند آنهم به جرم اینکه یک آدم دیگر را از دیدن بهار محروم کرده‌اند. 

۶ نظر:

  1. می خواستم بگویم :
    بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال
    چو نسرین صد گل آردبار و چون بلبل هزار آرد

    یا اینکه گویم :
    هر بهاری به دنباله خزانی دارد ...

    اما دیدم نه راست می گویی ... همه ی این حرفها به کنار بهار دیدن دارد

    پاسخ دادنحذف
  2. سلام
    رفیقی داشتم -دارم- که بهارها دیوانه می شد.

    پاسخ دادنحذف
  3. شهرنشینم....میله که نه...میله ههههههااااااا سرنوشت محتوم ماست.....غم این بدترین قفس....

    پاسخ دادنحذف
  4. به حسنی

    این رفیقت من نیستم؟

    آخه منم بهار که میشه دیوونه میشم!

    پاسخ دادنحذف
  5. به ناشناس
    سلام
    خود خودت بودی!!!
    رفیق من ناشناس بود.[چشمک]

    پاسخ دادنحذف
  6. به حسنی

    ممنونم رفیق!!(خنده)

    پاسخ دادنحذف