فعلا می خوام تمام مطالبتون رو بخونم با اینکه امتحان دارم!به کل ازتون دلگیرم!که چی به یه عده نگفتید دارید کجا می نویسید؟؟؟؟؟حالا شکایت هامو به مرور میگم.به هر حال خوشحالم .
چقدر قشنگ دیدید.(گرچه غیرمذهبی ها هم همین خودی بازی ها را دارند. فقط حرفش را نمی زنند)
و در رمضان معلوم شد که حتی خدا باز هم از مذهبی ها «خیلی» بهتر است، چون بیخودی همه کار می کند.
بیخودی خودی را غیر خودی و غیر خودی را خودی می کند. یرحم من یشاء و یعذب من یشاء.
بدی خدا این است که هیچ وقت نمی شود از نگرانی خلاص شد. رفتارش قابل پیش بینی نیست.
مذهبی ها، و غیر مذهبی ها، هر دو به خودی هایشان وفاردارند و همین «اطمینان به آینده» است که آدم دوست دارد «خودی» اینها یا آنها باشد.
اما خودی بودن برای خدا، هیچوقت آن اطمینان را به انسان نمی دهد. اگر آدمها اول قول و امیدش را به آدم می دهند، خدا حتی حرف و ادعایش را هم رد می کند. کاملا متکبرانه. دیدی چطور با عیسی حرف زد؟
خدا از بس تکبر دارد، در اوج خودی حساب کردن انسان، هیچ قولی برای فردا بعد نمی دهد.
خدایا! ای من به قربان آن تکبرت بروم که چقدر بهت می آید. فقط هم به تن خودت قشنگ است.
چه لذتی دارد که خدای آدم اینقدر متکبر باشد. حتی اگر بخاطر این تکبر، به من هیچ قول مطلقی ندهد.
چه درس خوبی
پاسخ دادنحذفتولد مرگ
پاسخ دادنحذفاز شوق میمردند اگر می دانستند اشتیاقم را بهشان؛ همانها که رو گردان شدهاند.
«لو يَعلم المدبرون كيفَ اشتياقي بهم لَماتوا شوقاً»
http://gholaminahad.blogfa.com/post-80.aspx
پاسخ دادنحذفسلام. وقت داشتید بخوانید، وبلاگ استادم است. تفاوت فرد مومن و فرد مذهبی در دهان مردم امروز...
و
خدا قوت
کوتاه ولی پر از حرف.
پاسخ دادنحذفقبول باشه.
فعلا می خوام تمام مطالبتون رو بخونم با اینکه امتحان دارم!به کل ازتون دلگیرم!که چی به یه عده نگفتید دارید کجا می نویسید؟؟؟؟؟حالا شکایت هامو به مرور میگم.به هر حال خوشحالم .
پاسخ دادنحذفچقدر قشنگ دیدید.(گرچه غیرمذهبی ها هم همین خودی بازی ها را دارند. فقط حرفش را نمی زنند)
پاسخ دادنحذفو در رمضان معلوم شد که حتی خدا باز هم از مذهبی ها «خیلی» بهتر است، چون بیخودی همه کار می کند.
بیخودی خودی را غیر خودی و غیر خودی را خودی می کند. یرحم من یشاء و یعذب من یشاء.
بدی خدا این است که هیچ وقت نمی شود از نگرانی خلاص شد. رفتارش قابل پیش بینی نیست.
مذهبی ها، و غیر مذهبی ها، هر دو به خودی هایشان وفاردارند و همین «اطمینان به آینده» است که آدم دوست دارد «خودی» اینها یا آنها باشد.
اما خودی بودن برای خدا، هیچوقت آن اطمینان را به انسان نمی دهد. اگر آدمها اول قول و امیدش را به آدم می دهند، خدا حتی حرف و ادعایش را هم رد می کند. کاملا متکبرانه. دیدی چطور با عیسی حرف زد؟
خدا از بس تکبر دارد، در اوج خودی حساب کردن انسان، هیچ قولی برای فردا بعد نمی دهد.
خدایا! ای من به قربان آن تکبرت بروم که چقدر بهت می آید. فقط هم به تن خودت قشنگ است.
چه لذتی دارد که خدای آدم اینقدر متکبر باشد. حتی اگر بخاطر این تکبر، به من هیچ قول مطلقی ندهد.
چه زیاد شد این ننوشتنتان...
پاسخ دادنحذفیعنی نوشتن اینقدر سخت شده ؟
چه ماه رمضون سیاسی ای داشتید. معلومه نتونستید خیلی حالشو ببرید.
پاسخ دادنحذف